جدول جو
جدول جو

معنی آل امیر - جستجوی لغت در جدول جو

آل امیر
(لِ اَ)
نام تیره ای از طایفۀ بکش از قبایل ممسنی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آقامیر
تصویر آقامیر
(پسرانه)
سلطان بزرگ، امیر والامقام، آقا (مغولی) + میر (ازعربی)، نام روستایی در نزدیکی بیرجند
فرهنگ نامهای ایرانی
(پُ اِ)
ملقب به لو ماسدونیک (مقدونی). پسر پل امیل مذکور در فقرۀ قبل. کنسول در 181 و 168 قبل از میلاد و فاتح پرسه در پیدنا یکی از رؤسای گروه اشرف در روم. مولد بسال 230 و وفات در 160 ق. م
لغت نامه دهخدا
(پُ اِ)
کنسول روم در 219 و 216 قبل از میلاد که در نبرد کان بقتل رسید
لغت نامه دهخدا
(لِ کَ)
نام قبیله ای بخوزستان مرکب از سه هزار خانوار در غرب و جنوب رود دزفول که در سیاه چادرها منزل دارند و در قریۀ قومات نیز نزدیک سیصد خانوار از این قبیله ساکن است و این قبیله به تیره های سعد و عنافجه و ضیاغمه و جز آن منشعب میشود. و آنان تا ساحل نهر هاشم یورت دارند
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ اَ)
ابن ابراهیم بن محمد بن اسماعیل بن صلاح حسنی یمانی صنعانی، از آل امیر در صنعان. رجوع به علی صنعانی (ابن ابراهیم بن...) شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
مال الامیر. ایذه. ایذج. در نوزده فرسنگی مشرق شوشتر و آن قصبۀ مرکزی بختیاری است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ثم سافرنا من مدینه تستر... و وصلنا الی مدینه ایذج و تسمی ایضاً مال الامیر. (ابن بطوطه، یادداشت ایضاً). و رجوع به مالمیر و ایذه و ترجمه سفرنامۀ ابن بطوطه ص 184 شود
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل واقع در 8000گزی جنوب باختری ده دوست محمد و 4000گزی جنوب راه مالرو ده دوست محمد به زابل. هوای آن گرم معتدل و دارای 129 تن سکنه است. آب آن از رود خانه هیرمند و محصول آن غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان کرباس بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مال امیر
تصویر مال امیر
ایذه نام جایی است
فرهنگ لغت هوشیار
مار دیو، عجوزه –زن بسیار زشت
فرهنگ گویش مازندرانی